قـــــــــرآن و عترت
قـــــــــرآن و عترت

قـــــــــرآن و عترت

شهدا زنده اند




       ((وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ))            



ترجمه:

169. و گمان نکنى کسانى را که کشته شدند در راه خدا مردگانند، بلکه زنده‏هایى هستند که در پیشگاه الهى روزى مى‏خورند.

تفسیر :

«لا تَحْسَبَنَّ» خطاب به پیغمبر  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است و مقصود این است که نباید همچه گمانى کرد .

«الَّذِینَ قُتِلُوا» ولو در مورد شهدا، یا شهداى بدر یا احد یا شهداى بئر معونه است، ولکن کلام عام است، جمیع شهدا را شامل بلکه هر که در راه خدا کشته شود، ولو احکام شهید بر او جارى نگردد؛ مثل ائمه هدى و بسیارى از اصحاب آن‏ها و بسیارى از علماى اعلام و مؤنینى که براى دین کشته شدند؛ زیرا در آیه لفظ شهید ندارند، بلکه مقتول «فِى سَبِیلِ اللّه‏ِ» است، بلکه به تنقیح مناط قطعى شامل کسانى که در راه خدمت به دین از دنیا بروند، ولو اسم قتل بر آن‏ها صادق نیاید، بلکه به قاعده اینکه اثبات شى‏ء نفى ما عدا را نمى‏کند، مى‏توانیم بگوییم تمام مؤنین به مقتضاى اخبار متواتره اجمالى، بلکه مفاد برخى از آیات همین حکم را دارند، چنانچه بیاید.

[در بیان نسبت موت و حیات و اقسام آن‏ها]

«أَمْواتا»، اختلاف شد که نسبت موت و حیات چه نسبت است؛ آیا ایجاب و سلب است یا عدم و ملکه است یا تضاد؟

تحقیق کلام چنانچه در کلم الطیب گفته‏ایم که موت نسبت به حیات نباتى و حیوانى عدم و ملکه است و نسبت به حیات انسانى انتقال نشئه است و تضاد است، بلکه نسبت به کسانى که گفتیم ارتفاع رتبه است که چه بسیار آثار حیات دنیوى هم از آن‏ها مشاهده شده است؛ مثل سر مطهّر حضرت ابى عبداللّه‏ و ابدان مطهره شهداى کربلا، مثل بدن حرّ و ابدان شهداى احد و ابدان جمعى از علما، مثل صدوق و غیره[1].

«بَلْ أَحْیاءٌ»؛ مثل طائرى که از قفس بیرون آید و محبوسى که از حبس خلاصى یابد و مغلولى که از زنجیر رهایى جوید و گرفتارى که از شکنجه نجات یابد.

مرگ اگر مرد است گو پیش من آى

تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ

من از او جانى ستانم جاودان

او ز من دَلْقى[2] بگیرد رنگ رنگ

و از کلام ابى عبداللّه‏  علیه‏السلام است:

«خُطَّ الموتُ على وُلِد آدمَ مَخَطَّ القِلادة على جید الفتات، وما أولهنی إلى أسلافی اشتیاق یعقوب إلى یوسف...» الخطبة[3].

«عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»؛ یعنى «بجوار رحمة اللّه‏ واردون، ومن نعمائه متنعّمون، وفى جناته داخلون، وإلى الدرجات العُلى واصلون، وبفضله وکرمه ورضوانه وعفوه ومغفرته نائلون»[4]، نه اینکه العیاذ [باللّه‏] خدا جسم باشد و مکان داشته باشد، نزد او بروند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد